با دیدن حرکات رزمی پسرخالهاش، شیفته این ورزش شد. آن موقع ملیکا مرزانی پنجسال بیشتر نداشت و توانست در باشگاه ورزشی میثاق خیابان آزاده و باشگاه پرویناعتصامی در محله رسالت ثبتنام کند. او خیلی کوچک بود، اما چون عاشق حرکات رزمی بود، زود پیشرفت کرد و حالا که دهساله است و به کمربند زرد رشته کاراته رسیده، قهرمانی استان را هم پشت سر گذاشته است.
- شیرینترین خاطرهات در دوران ورزشی را برایمان تعریف کن.
یکی از خاطرات شیرین من، قهرمانی در مسابقات استانی در رده نوباوگان در سال۱۴۰۱ است که هروقت با خانوادهام آن را مرور میکنم، کلی میخندیم. در زمان مسابقات بهشدت خوابم گرفته بود و به مادرم میگفتم میخواهم بخوابم و بعد مسابقه بدهم.
خواهرم هلیا که از من پنجسال بزرگتر است و همراهمان بود، با خنده میگفت «الان مسابقهات شروع میشود. اول مسابقه بده بعد بخواب.» مادرم هم برای اینکه من را راضی کند که در مسابقه شرکت کنم، میگفت «برو مسابقه را شرکت کن و هرجا که خوابت گرفت، برگرد و بخواب.» با همین حرفها من را راضی کردند که مسابقه بدهم. با اینکه خوابم میآمد، مدال برنز را دریافت کردم.
- تا حالا چه مقامهایی کسب کردهای؟
طلای کاتا و مدال برنز کومیته در مسابقات باشگاههای مشهد در سال ۱۳۹۸ و مقام سوم مسابقات استانی در سال ۱۴۰۱.
- تا حالا کسی را به این ورزش تشویق کردهای؟
بله. دخترخالهام خیلی دوست دارد کاراته را از من یاد بگیرد. هربار که با خانواده دور هم جمع میشویم، بعضی حرکات کاراته را به او آموزش میدهم و تشویقش میکنم.
ورزش چه تأثیر مثبتی در زندگی تو داشته است؟
باعث شده که در درس و مشقم هم موفقتر باشم و تمرکزم را بیشتر کرده است.
به نظرت امکانات ورزشی محل زندگیات کافی است؟
اینکه در دو پارک محله لوازم ورزشی داریم و من میتوانم هربار که به پارک میروم، از آنها استفاده کنم، خوب است، اما ما در محله یک چیزهایی کم داریم؛ مثلا اگر در پارکهایمان میز تنیسرویمیز بود یا استخری در نزدیکی ما بود که برای شنا ناچار نمیشدیم راه دور برویم، خیلی عالی میشد.
باتوجهبه اینکه تو دانشآموز هستی، به نظرت چه چیزهای دیگری در محل زندگیات لازم است؟
کتابخانه از محله ما خیلی دور است و نزدیکترین آن در فرهنگسرای شهر زیبا و ایمن است. درست است که مسجد صاحبالزمان (عج) هم کتابخانه دارد، اما کتابهایش همه مذهبی است و کتابهای داستانی مناسب سن ما را ندارد. خیلی دلم میخواست که محله ما هم یک کتابخانه مجهز داشت که من و دانشآموزان دیگر این منطقه ناچار نمیشدیم برای خواندن کتاب داستان این مسیر طولانی را طی کنیم.
- بیشتر چه کتابهایی مطالعه میکنی؟
من و خواهرم هلیا، چون به خواندن کتاب بسیار علاقهمندیم، در کتابخانه فرهنگسرای شهر زیبا و ایمن عضو هستیم. من به کتابهای داستانی که ماجراهای واقعی و جذاب دارد، علاقهمندم. آخرینش کتاب «زیباترین افسانهها» و «اکبرکاراته» بود که روایت زندگی «اکبر رحیمیحاجیآبادی»، یکی از رزمندگان دفاع مقدس، را بیان میکند.
* این گزارش چهارشنبه ۲۸ شهریورماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۶ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.